سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشجویی، بر هر مسلمانی واجب است . هان ! خداوند، جویندگان دانش را دوست دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----4206---
بازدید امروز: ----1-----
بازدید دیروز: ----1-----
یادداشتهای یک روحانی

 

نویسنده: احمد نباتی
یکشنبه 85/5/8 ساعت 7:10 عصر

سالهاست که مردم دنیا سخنان زیبا و ارامش بخش شما را میشنوند !

کم نیستند کسانی که شب را با ارزوی عکس گرفتن در کنار شما به صبح رسانده اند!

کم نیستند کسانی که شما را فرشته نجات خود میدانند و از این دیوار بی اعتمادی که بین ما و شماایجاد کرده اند شکوه میکنند !

چون شما علاقه به صلح وگفتگو دارید !!!

آنقدر به خاطر بی نظمی جهان دلگیر و ناراحتید که حاظرید میلیاردها دلار از جیب پر سخاوت خود بردارید اما جهان را نامنظم نبینید !!!

گفتید انقدر زحمت میکشیم تا صلح و امنیت را به مردم هدیه دهیم .

اما............

اما براستی چرا این سخنانان زیبا و قشنگ قلب کوچک حورا دختر هفت ساله لبنانی را به تپش انداخت؟!

چرا به جای اینکه ارزوی عکس گرفتن در کنار شما را داشته باشد شبها از ترس به اسمان شهرش قانا نگاه میکرد ؟! 

 چرا دیشب به جای اینکه برای خواب به اتاق خوابش برود خود را به اغوش مادر چسباند انگونه که صدای قلب کوچکش را هم مادر شنید و همانجا به خواب رفت ؟!

وفردای انروز..........

از زیر خروارها خاک حورای کوچک را که در اغوش مادر ارام گرفته بود  یافتند در حالی که چشمان معصومش نیمه باز بود .

شاید معنای نگاه او را نمیفهمید و شاید هم نخواهید بفهمید !هیچ کدام از اینها مهم نیست مهم این است که انروز صبح معنای نگاه معصومانهاش را همه فهمیدند و صدای تپش قلب کوچکش را همه شنیدند !

 

به امید انروز که ...................................

 

 

 

 

 

 

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: احمد نباتی
سه شنبه 85/5/3 ساعت 9:31 عصر

بعد از نماز جوانی  کنارم نشست سلام دادم اونم با دستپاچگی و انگار یه کمی هم جاخورده باشه گفت :

 سلام حاج اقا !

من که دیدم الکی ما رو کسی حساب کرده باخنده بهش گفتم :خوب حال شما چطوره ؟اسمتون چیه؟

خیلی ممنون . پیمان

 از ظاهرش معلوم بود که جوان با کلاسیه البته خیلی هم مودب بود !

حاج اقا ببخشید سؤالی داشتم

بفرمایید

یه مدته که یه فکری ذهنمو مشغول کرده ( بعدش سرشو پایین انداخت و دیگه چیزی نگفت)

خوب چه فکری؟

حاج اقا ببخشید عاشق شدن حرامه ؟

نه!!!! البته چند جور عشق داریم .

اشک تو چشماش حلقه زد و با حالتی بغض الود گفت :

حاج اقا میدونید چه روزهای سختی رو پشت سر گذاشتم ؟به خدا روز و شب برام نمونده نه خواب

دارم نه خوراک با کسی حوصله صحبت کردن ندارم. شدم مثل یک مرده .نمیدونم این چه بلایی بود که به سرم خراب شد . تا همین یک سال پیش برای خودم ادمی بودم زندگیمو میکردم اما نمیدونم چی شد که یکمرتبه جلوم سبز شد و.........

خوب عزیزم ناراحت نباش مطمئن باش که دوباره میشی همون اقا پیمان پارسال منتهی به شرطی که یک مقداری همت داشته باشی !

حاج اقا به خدا خیلی تلاش کردم اما نمیشه شما نمیدونید آتش عشق با آدم چکار میکنه ؟!

درسته سخته اما گفتم که همت داشته باش .

خوب حاج اقا چکار کنم؟                

ببین عزیزم ! اون کسی که عاشقش شدی چطور ادمیه؟!

حاج اقا ادم معصوم و پاکیه . یه حس عجیبی به من میگه که خدا ما دوتا رو فقط برای هم افریده و میدونم که بدون اون  نمیتونم زنده باشم. همین!

یعنی فکر میکنی که هیچ عیبی نداره ؟!

خوب اره!

  اقا پیمان چند تا سؤال دارم اما خواهش میکنم که با دقت جواب بدی !

حتما

مطمئنی که از هر جهت با همدیکه توافق دارین؟

(بعد از یه کمی من و مون کردن )خوب فکر میکنم .....اما مطمئن هم نیستم.

اما دومین سؤال :مگه نباید انسان آزاد و آسوده باشه پس چرا خودت رو اسیر کردی ؟! چرا خودت رو اینقدر کوچیک کردی که تمام شخصیت و زندگیت رو خلاصه کردی در یک انسان و حاضری براش هر کاری رو انجام بدی ؟! تو جوانی! باید نشاط داشته باشی باید از این فرصت طلایی برای اینده ات استفاده کنی حیف از تو نیست که خودت رو گرفتار کنی ؟!

فرق تو با یک زندانی دربند چیه ؟

حاج اقا هر دومون اسیریم اما اسارت من بدتره چون اسارت روحیه نه جسمی .

آفرین ! آفرین ! پس برای اینکه نجات پیدا کنی باید هر چیزی که تو رو به یادش میاندازه از فضای زندگیت دور کنی  . در تنهایی ها با یادش خودت رو سرگرم نکنی و کلا سعی کن که همیشه خودت رو مشغول به کاری نگه داری تا تنها نمونی و بدان که بعد از هر سختی ، انسان طعم خوش اسودگی رو میچشه

اقا پیمان در کنار همه اینها توکل به خدای عزیز رو هم فراموش نکن .

 

اون روز از همدیگه خداحافظی کردیم و من دیگه پیمان رو ندیدم  .

البته حدود پانزده روز بعد با قیافه ای شاداب پیشم امد و گفت :

 حاج اقا با چه زبانی از شما تشکر کنم به خدا مثل اینکه دوباره متولد شدم!!

 گفتم از خدا تشکر کن !

 

در ان هنگام به یاد کلام علی علیه السلام  افتادم که فرمود :"من عض طرفه اراح قلبه " هر کس چشم خودش را از حرام نگاه دارد در آسایش و راحتی است

 

  

 

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: احمد نباتی
سه شنبه 85/5/3 ساعت 5:22 صبح

شاید بعضیها بگن دوروبر ما که خیلی شلوغه !

اما بچه ها جدی دارم میگم  درسته که دوستای زیادی داریم اما به همشون نمیشه گفت دوست !

چند وقت پیش اسباب کشی یکی از اشناها بود خب منم رفتم کمکشون اونجا فقط سه نفر بودیم جاتون خالی پایین اوردن اون همه خرت وپرت نفسمونو گرفته بود اما چیزی که خستگی مو زیادتر کرد با معرفتی همسایه ها و دوستای اون اقا بود!!! اخه با وجودیکه صبح جمعه بود و غالبا بی کار ولی .....اصلا ولش کن .اخرش زنگ زدم به دو تا از اون دوستای با معرفتم اونا هم سریع خودشونو رسوندن.

خوب با پرحرفیام خستتون کردم اما اگه اجازه بدین یه چیز دیگه هم بگم . ....

بعضی وقتا همین دوستای خوب هم نمیتونن کاری برای ادم انجام بدن . مثلا اون وقتایی که خیلی دلت گرفته  مثل سیر و سرکه می جوشه حال و حوصله صحبت کردن با هیچ کی رو نداری  اون موقع دیگه تنها موندی !

به نظر شما نباید یه دوستی هم برای اینجور وقتامون پیدا کنیم؟

 

 

 

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • معنای نگاه معصومانه ات را همه فهمیدند
    پیمان عزیز تولدت مبارک
    راستی تا حالا شده تو زندگی تنها بمونید؟

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •